(کِ یا کَ پَ نَ) (اِ.) جامه پشمینهای که درویشان در زمستان پوشند.
(کُ پِّ) (اِ.) (عا.) روی هم انباشته شده، تل شده، کبه.
(کَ پِ) (اِ.) (عا.) خواب.
(کَ) (اِ.) نوعی ماهی بزرگ.
(کَ) چکاوک.
(کَ چِ) (اِ.) کفچه، چمچه.
(کَ پَ) (اِ.) نک کفک.
(کَ پِ) [ روس. ] (اِ.) مسکوک خرد معمول در روسیه (دوره تزاری و شوروی).
(کَ پِ) (ص.) نوعی دینار و تومان که در عهد مغول، تیموریان و صفویان متداول بود.
(کُ) [ فر. ] (اِ.) تصویری که از روی مدرک یا سند اصلی بگیرند، فتوکپی، روگرفت، رونوشت (فره).
(~.) [ فر. ] (اِمر.) حق انحصاری پدیدآورنده اثر برای بهره برداری مادی و معنوی از اثر ادبی، هنری یا صنعتی خود، حق نشر (فره).
(کَ دَ) (مص ل.)
۱- خفتن، خوابیدن.
۲- ربودن، دزدیدن.
(کُ یِ) [ فر. ] (اِ.) رونوشت.
(کُ) (اِ.) فلس ماهی.
(کَ چَ) (ص.)
۱- بی مو، طاس.
۲- کسی که سرش زخمهای چرکی دارد.
(کَ چَ لَ. دَ. وَ دَ) (مص ل.) (عا.) داد و فریاد راه انداختن، الم شنگه راه انداختن، بهانه جویی کردن.
(کَ چَ) (حامص. اِمر.) مرضی است که بر اثر آن زخمهایی در سر پیدا شود و موی بریزد، کلی.
(کَ چِ) (اِ.)
۱- انگشتر بی نگین.
۲- چانه، زنخ.
(کَ) (اِ.) = کاچول: جنبانیدن سرین وقت رقص و مسخرگی، کون جنبانی.
(کَ چِ) (اِ.) پیشوا، سرکرده، کچیرده هم گفته شده.
© تمام حقوق برای کاری راش محفوظ است. طراحی و اجرا توسط راشافراز.