(کَ لَ یا لِ) [ ع. کیله ] (اِ.)
۱- پیمانه.
۲- در فارسی پیمانهای باشد که با آن غله و آرد و چیزهای دیگر را وزن کنند.
[ فر. ] (اِ.) به معنی هزار است و برای تعیین واحدهای دستگاه متری به کار میرود: کیلوگرم، کیلومتر.
[ معر. ] (اِ.) مواد غذایی داخل معده که با شیره معده و دیاستازهای معده آمیخته و مخلوط شده و به صورت مایعی کمابیش غلیظ در آمده، قیلوس.
(مِ) (اِمر.) واحد مسافت معادل ۱۰۰۰ متر. ؛ ~ مربع واحد سطح معادل یک میلیون مترمربع.
(گِ رَ) [ فر. ] (اِمر.) واحدی عمده برای وزن و آن معادل هزارگرم است.
(کِ) (اِ.) ماهی کوچک خوراکی از تیره شُک ماهیان.
(کِ) (اِ.) جانوری که از پوستش پوستین سازند.
(اِ.) قیماق، سرشیر.
(اِ.) تنگ، نوار پهنی که بر بالای بار اسب و خر میبندند.
(مُ) (اِ.) پوست کفل اسب و خر که آن را به نحوی خاص دباغت کنند، ساغری.
[ معر. ] (اِ.)
۱- مواد غذایی موجود در معده که با ترشحات و عصیر معدی آغشته شده. کیموس کم و بیش حالت مایعی غلیظ را دارد؛ ج. (ع.) کیموسات.
۲- استحاله طعام است در معده – – بعد از هضم …
(مُ نُ) (اِ.) لباس بلند سنتی ژاپنی با آستینهای گشاد و کمربند پارچهای که به عنوان لباس رو میپوشند.
[ یو. ]
۱- (اِ.) مادهای که به عقیده قدما میتوانست مس را تبدیل به طلا کند.
۲- مکر و حیله.
۳- (کن.) عشق، عاشقی.
۴- (ص.) هر چیز نادر و نایاب، دست نیافتنی.
۵- در تصوف نظر پیرو مرشد کامل.
(گَ) [ یو – فا. ] (ص فا.) کسی که به علم کیمیا اشتغال داشته باشد.
(اِمص.) عداوت، دشمنی.
(رَ) (اِمر.) = کینه ایرج: نام لحن نوزدهم از سی لحن باربد.
(حامص.) دشمنی، انتقام جویی.
(خا تَ) (مص م.)انتقام جُستن.
(خا) (حامص.) انتقام جویی.
(وُ) (اِمر.) = کینه سیاوش: نام لحن بیستم از سی لحن باربد.
© تمام حقوق برای کاری راش محفوظ است. طراحی و اجرا توسط راشافراز.