[ فا – سنس. ] (اِمر.) آبی که از فشردن لیمو ترش به دست میآید.
(مُ) (اِمر.) نوعی بیماری چشم که بر اثر پیری یا بیماری یا ضربه، عدسی چشم تیره شود.
(مَ دَ) (اِمر.) آبی که از زمین جوشد و دارای گوگرد و املاح دیگر است.
(وِ)
۱- (اِ.) دستگاهی که با آن آب میوه را میگیرند.
۲- (حامص.) کشیدن آب میوهها.
(نَ) (اِمر.) نوعی شیرینی که با شیره شکر سازند. ؛ ~ چوبی آب نبات مخصوص کودکان که معمولاً دسته چوبی یا پلاستیکی دارد. ؛ ~ قیچی آب نباتی که پیش از سرد شدن آن را به …
(بِ نَ) [ فا – ع. ] (اِمر.) منی.
(نَ) (اِمر.)
۱- حوض یا جوی آب در خانه یا باغ که نمایان باشد.
۲- سراب.
(نَ کِ دِ) (ص مر.)۱ – بد و زشت.
۲- نامفهوم.
(بُ رَ)
۱- (اِمر.) پردهای که با آب و رنگ نقاشی شده باشد.
۲- (ص مر.) (کن.) شادابی چهره.
(بُ هَ) [ فا – ع. ] (اِمر.) مجموع آثار جوّی اعم از سرماو گرما در یک شهر یا ناحیه.
(بُ گِ) (اِمر.)
۱- بنا، ساختمان.
۲- زمین، ملک. ؛ از ~ درآمدن کنایه از: به سن رشد و بلوغ رسیدن.
(وَ) (ص فا.)
۱- شناگر.
۲- غواص.
۳- ملاح.
(اِفا.) میرآب، کسی که در تقسیم آب نظارت کند.
(اِمر.) آلتی دسته دار و سر پهن و سوراخ سوراخ برای آب دادن به گیاهان.
(بْ) (اِمر.) نک آبریزگان.
(پَ)(اِمر.)آنچه که در آب ساده و بی – روغن پخته شده باشد.
(بِ پُ) (اِمر.) منی، آب مرد.
(پِ یْ کَ) (اِمر.)
۱- ستاره، کوکب.
۲- روشنایی صور فلکی.
(چَ) (اِمر.)
۱- ناشتایی، غذای اندک.
۲- خوراک وحوش و طیور.
(بِ چَ) (اِمر.) اشک، سرشک.
© تمام حقوق برای کاری راش محفوظ است. طراحی و اجرا توسط راشافراز.