(کَ بّ دِ) (اِ.) یکی از وسایل ورزش باستانی شبیه کمان ساخته شده از آهن که آن را با دو دست بالای سر گرفته به چپ و راست تکان میدهند.
(~. کِ) (ص فا.) آن که با کباده (زورخانه) ورزش کند.
(~. کِ دَ) (مص ل.)
۱- کشیدن کمان (کباده).
۲- ورزشکار تنه کباده را به دست چپ و زنجیر آن را به دست راست گرفته بالای سر خود میبرد و طوری حرکت میدهد که دستها از آرنج تا مچ به طور …
(کِ) [ ع. ] (ص.) جِ کبیر؛ بزرگان، اعیان، اشراف.
(کَ) (اِ.) = کباره. کواره: سبدی که چوب و علف و هیزم و مانند آن از صحرا آورند.
(کِ رِ یا رَ) (اِ.) نک کواره.
(کَ) (اِ.) ریسمانی که از لیف خرما تابیده شده باشد.
(کُ) [ فر. ] (اِ.) فلزی سفید و مایل به قرمز، سخت و شکننده.
(کَ یِ) [ ع. کبائر ] (ص.) جِ کبیره ؛ گناهان بزرگ.
(کَ) (اِ.) زنبور عسل.
(کَ تَ) (اِ.) کبوتر، کفتر.
(کَ بَ) (اِ.) = کبید: مادهای که با آن لحیم کنند، لحام.
(کَ بِ) [ ع. ] (اِ.) جگر، جگر سیاه.
(کِ بَ) [ ع. ] (اِمص.) پیری، سالخوردگی.
(کِ) [ ع. ] (اِمص.) تکبر، خودبینی، نخوت.
(کَ) [ معر. ] (اِ.) خفتان، لباس جنگ.
(کَ بِ) [ معر. ] (اِ.) گیاهی است از رده دو لپهایهای جدا گلبرگ که سردسته تیرهای به نام کبرها میباشد. بوتههای گیاه مزبور اکثر به شکل درختچه میباشد و گاهی هم به صورت درخت درمی آید.
(کُ) [ ع. ] (اِ.) نوعی مار سمّی از تیره کفچه ماران بومی افریقا و آسیا، مار عینکی.
(کُ بَ) [ ع. ] (ص.) جِ کبیر. بزرگان.
(کَ بَ رِ) (اِ.) سفت شدن پوستِ بعضی از قسمتهای بدن.
© تمام حقوق برای کاری راش محفوظ است. طراحی و اجرا توسط راشافراز.