(کَ) (اِ.) پرندهای است وحشی با دم کوتاه و پرهایی به رنگ خاکی که زیبایی راه رفتنش مَثَل است. ؛ ~ کسی خروس خواندن کنایه از: شاد و شنگول بودن آن کس.
(کَ) (اِ.) نوعی خرمای درشت و سیاه و پرشهد.
(کَ کَ بَ) [ ع. کبکبه ] (اِ.)
۱- جماعت مردم، گروه سواران و شتران.
۲- عظمت و شوکت و جلال.
(کَ کَ) (اِ.)
۱- درُاج.
۲- چکاوک.
(کَ بِ یّ) (اِ.) میمون، بوزینه، کپی هم گفته شده.
(کُ بَ تَ) (اِ.) آلتی که آسیا را بدان تیز کنند؛ آسیازنه.
(کُ دَ یا دِ) (اِ.) آردی که گندم، برنج، نخود یا جو آن را بریان کرده باشند.
(کَ) [ ع. ] (ص.) بزرگ. ج. کبراء.
(کَ رِ) [ ع. کبیره ] (ص.) گناه بزرگ.
(کَ س) [ ع. کبیسه ] (اِ.) سالی که به جای ۳۶۵ روز ۳۶۶ روز باشد این اتفاق هر چهار سال یک بار میافتد.
(کَ) (اِ.) مهر، صداق، کابین.
(کَ) (اِ.)
۱- تخت پادشاهی.
۲- (عا.) شانه و کتف. ؛ توی ~ کسی نرفتن مورد قبول کسی قرار نگرفتن.
(کُ) [ فر. ] (اِ.) نیم تنه آستین دار مردانه و زنانه.
(کَ تُ کُ لُ) (ص مر.) (عا.) درشت و محکم.
(~.) (اِمر.) (عا.) بازوها و شانهها. ؛ از ~ افتادن احساس خستگی شدید و طاقت فرسا کردن.
(کَ. کَ) (ص فا.) کاریزکن، مقنی.
(کِ) [ ع. ] (اِ.)
۱- نوشته، مکتوب.
۲- مجموعه چاپی یا خطی از موضوعات مختلف.
(کُ تّ) [ ع. ] (اِ.) جِ کاتب ؛ نویسندگان.
(~. فُ) [ ع – فا. ]
۱- (حامص.) شغل و عمل فروش کتاب.
۲- (اِ مر.) دکان و مغازه فروش کتاب.
(~. مِ) (اِمر.) فهرستی از کتابهای متعلق به یک نویسنده یا کتابخانه یا مربوط به یک موضوع همراه با اطلاعاتی درباره تاریخ تألیف و چاپ کتاب و ناشر، کتاب شناسی.
© تمام حقوق برای کاری راش محفوظ است. طراحی و اجرا توسط راشافراز.