(کِ بَ) [ ع. کتابه ] (مص م.) نوشتن، نویسندگی.
(کِ. نِ) [ ع – فا. ] (اِمر.) محل نگهداری کتاب.
(کِ) [ ع – فا. ] (اِ.) کسی که کارش طبقه بندی، نگه داری و فهرست کردن کتاب -های کتابخانهاست، متصدی کتابخانه.
(~.) [ ع – فا. ] (حامص.)
۱- مأموریت حفظ و نظم و ترتیب کتابهای کتابخانه.
۲- تصدی کتابخانه.
(کِ چِ) (اِ.)
۱- دفترچه.
۲- جزوه.
۳- کتاب کوچک.
(کِ) [ ع – فا. ]
۱- (ص نسب.) منسوب به کتاب: کافر کتابی.
۲- (اِ.) نوعی شیشه مخصوص مشروب ؛ بغلی.
(کِ رَ) (اِ.) کتاله، غداره، سلاح سردی مانند شمشیر با تیغه راست و پهن.
(کَ) (اِ.) خانهای ساخته شده از چوب و تخته. تالار.
(کَ یا کِ تّ) [ ع. ] (اِ.) گیاهیست با ساقههای باریک و بلند و برگهای باریک و نوک تیز و گلهایی به رنگ آبی یا سفید. از دانههای این گیاه روغن گرفته میشود و از الیاف آن برای بافت …
(کُ) [ فر. ] (اِ.) نسبت ضلع مجاور زاویه حاده در مثلث قایم الزاویه به ضلع روبروی آن.
(کُ تُ) [ ع. ] (اِ.) جِ کتاب.
(کَ) [ ع. ] (اِ.) نوشتاری، نوشته شده ؛ مقابل شفاهی.
(کَ تَ) (اِ.) کشک، قرقروت.
(کَ تَ) (اِ.)افزاری است که برای توده کردن خاک و تقسیم آن به تپههای کوچک یا پشتهها به کار رود. بدین ترتیب که دو مرد روبروی هم میایستند و کتر را به پس و پیش میکشند.
(کَ) (اِ.) قطران، روغنی است سیاه که از درخت عرعر یا درخت صنوبر میگیرند.
(کَ رِ یا رَ) (ص.) پاره پاره، دریده.
(~.)(ص.) (عا.) بی معنی، بی تربیت.
(کُ رِ) (ص.) بی خودی، الکی، بی – اساس.
(کُ رُ) (ص.) ناخوش، بستری.
(کِ) [ ع. ] (اِ.) شانه، دوش، استخوان شانه. ج. اکتاف.
© تمام حقوق برای کاری راش محفوظ است. طراحی و اجرا توسط راشافراز.