(کُ تَ) (اِ.) = کوتل:
۱- اسب یدک، اسب جنیبت.
۲- تل و پشته بلند خاک.
(کُ لِ) [ فر. ] (اِ.) خوراکی که با گوشت چرخ کرده و سیب زمینی و تخم مرغ درست میکنند.
(کَ) [ ع. ]
۱- (مص م.) پنهان کردن، پوشاندن.
۲- (اِمص.) پوشیدگی، اختفا.
۳- (اِ.) وسمه.
۴- شمشاد.
(کِ) [ ع. ] (مص م.) پنهان داشتن، پنهان کردن.
(کَ تَ بَ) (ص.) پرخور، تنبل.
(کَ تَ بَ) (ص.) نک کتنبر.
(کَ تِ) (اِ.)
۱- دمپخت، برنج دمی.
۲- صندوقخانه، پستو.
(کَ تَ) (اِ.) مرغ سنگ خواره.
(کُ) (اِ.) غوزه پنبه.
(کُ تَ) (اِ.)
۱- عصا و چوبدستی.
۲- (مص م.) زدن، ضربه زدن. ؛ ~خور سفتی بودن از کتک خوردن پروا نداشتن.
(~. زَ دَ) (مص م.) تنبیه بدنی کردن.
(کَ) (ص.)
۱- کسی که کت سازد.
۲- درودگر، نجار.
(کَ بِ) [ ع. کتیبه ] (اِ.)
۱- دستهای از لشگر.
۲- سنگ نبشته. ج. کتایب.
(کَ تِ) (اِ.) شوره زار.
(کَ) [ سر. ] (اِ.) صمغی است در مغز ساقه گون که چون در آخر بهار آن را ببرند با فشار از ساقه بیرون میآید. این ماده بیشتر در نساجی و پارچه بافی و کاغذسازی و ساختن چسب به کار …
(کَ) (اِ.) مشک یا خیکی که آب از آن تراوش کند.
(کَ یا کِ فَ) [ ع. کثافه ] (مص ل.) پلیدی، آلودگی.
(کِ رَ) [ ع. کثره ] (مص ل.) بسیاری، فراوانی.
(کَ) [ ع. ] (ص.) فراوان، بسیار.
(~ُ لú اِ تِ) [ ع. ] (ص.) دارای انتشار زیاد از لحاظ وسعت، دامنه یا تعداد.
© تمام حقوق برای کاری راش محفوظ است. طراحی و اجرا توسط راشافراز.