(وِ) (اِ.) گاوی که طبق روایت قرآن میبایست قوم بنی اسرائیل به امر حضرت موسی قربانی کنند.
(کَ دَ) (مص ل.) قضای حاجت کردن، ریدن.
(وِ گَ) نک گاو فلک.
(اِمر.) جُلبک.
(هَ) (اِ.)ابزاری برای کندن و شخم زدن زمین دارای تیغه یا تیغههای فولادی سنگین که به وسیله چهارپا به ویژه گاو بر روی زمین کشیده میشود.
(اِ.)
۱- جنگ با گاو نر که در برخی از کشورها از ورزشهای رایج است.
۲- نوعی مسابقه در برخی از روستاهای ایران به صورت جنگ میان گاوهای نر.
(بَ) (ص فا.) صاحبِ گاوی که میتواند با پرداخت سهمی در قسمتی از ملک دیگری زراعت کند.
(~. کَ دَ) (مص ل.) بند و بست کردن، موافقت میان دو یا چند نفر برای انجام عملی (معمولاً ناروا)، زد و بند.
(تِ یَ یا یِ) [ فا – ع. ] (اِمر.) تکیه و متکای بزرگ طولانی که بزرگان چون بر مسند نشینند آن را بر پشت گذارند.
(اِمر.) آغل گاو، زاغه.
(دِ) (ص مر.)
۱- نادان، احمق.
۲- ترسنده، جبان.
(دُ) (اِمر.) نفیر، بوق.
(اِمر.) ظرفی سرگشاده که شیر گاومیش و گاو را در آن دوشند.
(وِ یا وَ) (اِ.) دانه تلخ مزه گیاهی از نوع ارزن که در کشتزار گندم روید.
(وَ رْ س) (ص.)
۱- هرچیز خرد و ریز مانند گاورس.
۲- ریزه کاری در زرگری به ویژه در انگشتر.
(رَ) (ص مر.) آنچه به هیئت گاو است. گرز (گرزه) گاورنگ: گرز فریدون که سر آن به شکل سر گاو بود.
(زَ) [ معر. ] (اِمر.) گیاهی است علفی و یکساله با برگهای منفرد و پوشیده از تارهای خشن. گلهای آن ابتدا قرمز مایل به بنفش ولی به تدریج به رنگ آبی زیبا درمی آیند. قسمت مورد استفاده این گیاه …
(زَ) (اِمر.) زنبور درشت قرمز.
(سَ) (ص مر.) = گاوسار: گرزی که به شکل سر گاو ساخته باشند.
(شَ) (اِمر.) چوبی که با آن گاو را میرانند.
© تمام حقوق برای کاری راش محفوظ است. طراحی و اجرا توسط راشافراز.