(~. نَ وَ) (ص مر.) به یک طریق، بر یک منوال.
(یِ یا یَ. هِ رُ) (عد. کسری) یک قسمت از هزار قسمت، هزار یک.
(یِ یا یَ. هَ تُ) (عد. کسری) یک جزء از هشت، هشت یکم.
(یِ یا یَ. هَ دُ) (عد. کسری) یک جز از هفتاد جز، هفتاد یک.
(یِ یا یَ. هَ)
۱- (ص مر.) جایی که هوای آن تغییر نکند.
۲- (ق مر.) (عا.) مقدار اندک، اندازه کوچک تر: فلانی یک هوا از شما بلندتر است.
(~. وَ جَ) (ص نسب.) (عا.)
۱- به قدر یک وجب.
۲- بسیار کوتاه قد.
(~. وَ) (ق مر.) (عا.)
۱- یک سو، یک طرف.
۲- کج، متمایل.
(~. وَ) (ص نسب.) یک طرفی، متمایل به یک جهت.
(~. پَ)
۱- (ص.) (عا.) لجوج، یک دنده.
۲- (اِ.) به یک طرف دراز کشیدن.
(~. چَ) (ق.) مدتی، روزگاری.
(~. رِ) (ص مر.) (ق مر.)(عا.)بی – جهت، بیهوده، کار بی معنی.
(~. س)(ق مر.)(عا.)یک جا، کلی.
(~. کَ لِ مِ) [ فا – ع. ] (ق مر.) متحد، یک سخن، یک زبان، متحدالقول.
(~. گِ رِ) (ص مر.) هم پیمان، متحد.
(~.)
۱- (ق.) یک یک.
۲- (ص.) یگانه، تک، منفرد.
(~. ~.) (ق.) یک یک، یکی پس از دیگری.
(~.) (ق.)
۱- یک دفعه، مقابل دو بار.
۲- بی خبر، غفلتاً.
(~. مَ رَ) [ ع – فا. ] (اِمر.) ویژه مصرف کردن برای یک نوبت.
(~. رِ) (ق.)
۱- یک دفعه، یکبار.
۲- ناگهان.
۳- به کلی، تمامی، همه.
(~. رِ) (حامص.)
۱- ناگهانی.
۲- همگی، همه.
© تمام حقوق برای کاری راش محفوظ است. طراحی و اجرا توسط راشافراز.