(~. اَ)
۱- (ص مر.) برابر.
۲- (اِ.) تیر کاری که با یک بار انداختن شکار یا دشمن را از پا درمی آورد.
(~. بَ تِ)(ص.) زنی که در زندگی بیش از یک شوهر نکرده باشد.
(~. بَ) (ق مر.) پیوسته، پشت سر هم.
(~. تَ نِ) (ق.) تنها به تنهایی.
(~.) (ص مر.)
۱- متحد در جنگ.
۲- (عا.) یک دست، یکسره.
(~.) (ق.)
۱- با هم، با یکدیگر.
۲- همگی، به کلی.
(یَ یا یِ. دِ) (ص مر.)
۱- متحدالقول، یک زبان.
۲- صمیمی، مخلص.
(~. دَ دِ) (ص مر.) لجوج، خود – رأی.
(ی) (~.) (ص مر.)
۱- صمیمی، خالص.
۲- یک دست، یک نواخت.
۳- آن که پشت و روی وی یکی باشد.
(~. رَ وَ) (ق.) (عا.) پیاپی، پشت سر هم.
(~. زَ) (ق مر.) متفق القول، یک – دل.
(~. زَ) (ص مر.) لقب سام نریمان که اژدهایی را با یک ضربه کشت.
(~.) (ص مر. ق مر.)
۱- همانند.
۲- برابر.
۳- مساوی.
۴- یک نواخت.
(~. سَ) (ص مر. ق مر.)
۱- تمام، همگی.
۲- سراسر.
۳- فوری.
۴- مستقیم.
(~. سَ ر) (ق مر.)
۱- سراسر، از ابتدا تا انتها.
۲- به کلی، تماماً.
کردن (~. کَ دَ) (مص م.) تمام کردن، به اتمام رساندن.
(~. طَ رَ ف) [ فا – ع. ] (ص مر.)
۱- از یک جهت، که فقط رعایت یک طرف شده باشد بدون رعایت طرف دیگر.
۲- خیابانی که فقط از یک سوی آن میتوان رفت.
(~. قَ) (ص مر.) (عا.) بی چیز، تهی دست.
(~. لَ) (ص مر.)
۱- یکپارچه، یکدست.
۲- آن که همیشه بر یک وضع و حالت باشد و تغییر نکند.
(~. نَ) (ق مر.)
۱- یک سان.
۲- یک آوا.
© تمام حقوق برای کاری راش محفوظ است. طراحی و اجرا توسط راشافراز.