(اِمر.)
۱- سنبل.
۲- نیلوفر.
(اِ.) گل همیشه بهار.
(اِمر.)۱ – فاضلاب.
۲- مستراح.
۳- آفتابه.
۴- دلو.
(زَ) [ په. ] (اِمر.)
۱- عید آب پاشان، جشنی که ایرانیان در روزِ تیر – سیزدهمین روز از ماه تیر – برپامی داشتند و آب بر یکدیگر میپاشیدند.
۲- نوعی غذا.
(زَ)
۱- (اِ.) تشتی از سفال یا فلز که در آن آب گرم و دارو میریختند و بیمار را در آن میگذاشتند.
۲- وان.
۳- (اِفا.) آرام دهنده، تسکین دهنده، شخصی که مردم را به زبان خوش تسلی دهد.
(زِ) (اِمر.) آبی که از کنار چشمه، رود، تالاب و امثال آن به بیرون تراود.
(اِفا.) جانوری که در آب زندگی میکند.
(اِمر.) بهار، آبسالان.
(اِمر.) بهاران، فصل کار.
(بَ) (اِ.) نک آبسته.
(~.) (اِ.) بخش درونی پوست مُرکبات.
(بِ)
۱- (ص.) آبستن.
۲- (اِ.) زهدان، رحم.
(بِ تِ رِ) [ فر. ] (ص.)
۱- ویژگی شیوهای که در آن سعی میشود اشیا به صورت غیرواقعی اما به نوعی بیان کننده عواطف هنرمند باشد.
۲- ویژگی هر اثر هنری که متکی به حالات ذاتی و درونی است نه نمودهای …
(بِ تَ) (ص.) = آبستان:
۱- حامله، باردار.
۲- پنهان، پوشیده. ؛~شب ~ است (کن.) وقوع حوادث تازه محتمل است.
(~. کَ دَ) (مص م.) حامله کردن، باردار کردن.
(بِ تِ)
۱- (ص.) آبستن.
۲- (اِ.) زهدان، رحم.
(بَ تِ) (اِ.) زمین آماده برای کاشت.
(س ِ) [ فر. ] (اِ.) ورم عفونی در لثه یا هر نقطهای از بدن، دمل.
(سَ) (اِمر.) حباب.
(بِ)(اِ.) نام دریای خزر و جزیرهای در آن.
© تمام حقوق برای کاری راش محفوظ است. طراحی و اجرا توسط راشافراز.