(اِ.)
۱- رودی که در مسیر خود از بلندی به پایین فرو ریزد.
۲- سنگ مشبک که بر دهانه ناودانها نصب کنند.
۳- یکی از حرکات حملهای در والیبال و پینگ پنگ و تنیس، پرش و زدن توپ از بالای تور به زمین …
(بِ) (ص.)
۱- نهفته.
۲- جاسوس.
(بِ تَ) (مص م.) نهفتن، پوشیده داشتن.
(~.) (اِمر.)
۱- محل پنهان شدن.
۲- مستراح.
(بِ خُ) (اِمر.) = آبشخوار. آبشخورد:
۱- جای خوردن یا برداشتن آب.
۲- ظرف آبخوری.
۳- منزل، مقام.
۴- بهره، قسمت.
۵- سرنوشت.
(شُ) (اِمر.) دستگاه تنفسی جانوران آبزی.
(شَ) (اِ.) نک آویشن.
(شَ) (اِمر.) نک آبزن.
(اِمر.) فاضلاب، چاهک.
(رِ) (اِمر.) آبی که از غوره انگور گیرند. ؛ ~گرفتن کنایه از: گریه کردن.
(بَ) (اِمر.) نک آبافت.
(لَ یا بِ لِ) (اِ.)
۱- تاول، ورم پوست در اثر سوختگی یا زخم.
۲- مرضی که بیشتر در بین کودکان شایع است، از علائم آن تب شدید، دردِ ستون فقرات و تاولهای روی پوست است. ؛ ~ افرنگ: سیفلیس.
(~. مُ) (اِمر.) مرضی است شایع میان انسان و طیور.
(~.) (حامص.) تزریق مایه آبله.
(اِ.) قند سفید، نبات.
[ په. ] (اِ)درختی است با چوبِ بسیار سخت، سیاه رنگ و گران بها.
(بِ) (اِ.) مایعی غلیظ که با جنین از شکم مادر خارج میشود.
(اِ. ص.) برادر مادر، دایی.
(اِ.) = آبی: نیلوفر آبی.
(وَ) (اِمر.) ظرف آب، آوند.
© تمام حقوق برای کاری راش محفوظ است. طراحی و اجرا توسط راشافراز.