(کُ) (اِ.) میوه درخت سدر.
(کِ یا کَ)(اِ.)پهلو، طرف.
۲- آغوش، دامن. ؛ ~ گود نشستن کنایه از: در کاری درگیر شدن.
(~. مَ دَ) (مص ل.) سازش کردن، به تفاهم رسیدن.
(~. کَ دَ) (مص ل.) دست از کاری کشیدن.
(~. گِ رِ تَ) (مص م.) در آغوش کشیدن.
(کِ رَ) (اِ.) مرزبان.
(کَ رَ یا رِ) [ په. ] (اِ.)
۱- جانب، پهلو.
۲- کرانه، لب، ساحل.
۳- در خارج از مسیر اصلی.
(~.) [ معر. ] (اِ.) نک قناره.
(~.) (حامص.) گوشه نشینی، از کار دست کشیدن.
(~. گِ رِ تَ) (مص ل.) عزلت گزیدن.
(~.) (ص فا.) عزلت گزیده.
(کَ) (اِ.) بن و بیخ خوشه خرما. کاناز هم گویند.
(کَ نّ) [ ع. ] (ص.)
۱- رفتگر، زباله – کش.
۲- کسی که چاه مستراح را پاک میکند.
(کُ) (اِ.)
۱- کرم ابریشم.
۲- تار عنکبوت.
۳- کنار، پهلو.
(کُ) (اِ.)
۱- جایگاه و آشیانه حیوانات.
۲- چراگاه.
(کَ نِ) (ص.) کهنه، فرسوده.
(کَ) (اِ.) درد شکم.
(کَ یِ) [ ع. کنائس ] (اِ.) جِ کنیسه.
(کِ یِ) [ ع. کنایه ] (مص ل.) گفتن سخنی که بر غیر موضوع اصلی خود دلالت کند مانند ناخن خشک به معنی خسیس و ممسک. ج. کنایات.
(~. زَ دَ) [ ع – فا. ] (مص ل.) منظور خود را غیرصریح بیان کردن.
© تمام حقوق برای کاری راش محفوظ است. طراحی و اجرا توسط راشافراز.