(کَ کِ) [ ع. ] (اِ.) جِ کوکب ؛ ستارگان.
(اِمص.)
۱- صدمه، ضربه.
۲- آلتی که فیلبانان فیل را با آن زنند.
(بِ یا بَ)(اِ.)چکش آهنگران و مسگران و آن دو قسم باشد، یکی مربع ک ه آن را پتک خوانند، دیگری دراز و آن را کدینه گویند، مطراق.
(بِ) (اِ.) هر چیز که با آن چیز دیگر را کوبند.
(کُ بُ) [ انگ. ] (اِ.) از زبانهای برنامه – نویسی کامپیوتر.
(دَ) (مص م.) کوفتن، لِه کردن.
[ فر. ] (اِ.) سبکی در نقاشی که در آن نقاش اشیا و حتی موجودات را به شکل هندسی نشان میدهد.
(اِ.) کفل و سرین آدمی.
(اِ.)
۱- کود.
۲- مجموع، انباشته.
[ هند. ] (اِ.) قلعه، حصار.
(اِ.) یکی از پنج سهمی که برحسب سنت مبنای تقسیم محصول به شمار میرود.
(کَ دَ) (مص م.) توده کردن، انباشتن روی هم.
(اِ.) کوچه و بازاری که روی آن سر – پوشیده باشد.
(اِ.) اسب سواری.
[ په. ] (ص.) قصیر، کم طول، کوچک.
(مَ دَ) (مص ل.) صرف نظر کردن، گذشتن.
(حامص.)
۱- کمی طول، ارتفاع یا عمق.
۲- قصور، تقصیر.
(کَ دَ) (مص ل.) تنبلی کردن، سهل انگاری کردن.
(کُ تَ) [ تر – مغ. ] (اِ.) = کتل:
۱- تپه، گردنه.
۲- علمی که پیشاپیش دستههای عزاداری ایام محرم و صفر حرکت دهند و آن مرکب است از چوبی که با پارچههای رنگارنگ یا ابریشمی آن را تزیین کنند.
[ هند. ] (اِمر.) دژبان، نگاهبان.
© تمام حقوق برای کاری راش محفوظ است. طراحی و اجرا توسط راشافراز.