(گَ یِّ) (حامص.) گدایی کردن.
(گَ وَ) (ص فا.) گدا، گدایی کننده.
(گُ)
۱- (اِمص.) عبور، گذشتن.
۲- (اِ.) گذرگاه، راه عبور.
(گُ) (مص مر.) نهادن، گذاشتن.
(گُ دَ) [ په. ] (مص م.)
۱- گذاشتن، نهادن.
۲- طی کردن، سپردن.
۳- منعقد کردن، برقرار کردن.
(گُ دِ) (ص مف.) وضع شده، قرارداد شده.
(گُ رِ) (اِمص.)
۱- عبور، گذشتن.
۲- عبور دادن، گذرانیدن.
(گِ رِ) (اِمص.) گذر کردن، گذر.
(~. شُ دَ) گذر کردن.
(گُ تَ)
۱- (مص م.) نهادن، قرار دادن.
۲- عبور دادن، گذرانیدن.
۳- سپری کردن.
۴- (مص ل.) عبور کردن.
۵- اجازه دادن، مهلت دادن.
۶- واگذاشتن، تسلیم کردن.
۷- وضع کردن، تأسیس کردن. – به جا گذاشتن، باقی گذاشتن.
۹- ترک کردن، رها کردن.
۱۰ – عفو …
(گُ تِ یا تَ) (اِمف.)
۱- عبور داده، گذرانیده.
۲- عبور کرده، گذشته.
۳- سپری کرده.
۴- نهاده، قرار داده.
۵- جا داده، مقیم کرده.
۶- رها کرده، ترک کرده.
۷- عفو کرده، بخشوده.
(گُ ذَ) (اِ.) راه، معبر، جاده.
(~. اُ دَ) (مص ل.) اتفاقاً عبور کردن، از جایی به طور اتفاقی رد شدن.
(~. کَ دَ) (مص ل.) گذشتن، عبور کردن.
(گُ ذَ) (ص فا.)
۱- گذرنده.
۲- زودگذر، موقت.
(گُ ذَ دَ) (مص م.)
۱- عبور دادن، رد کردن.
۲- پشت سر نهادن، طی کردن.
۳- بالاتر بردن از، برتر بودن.
۴- تجاوز دادن.
(گُ ذَ) (ص مر. اِمر.)
۱- محافظ، راهدار.
۲- آن که باج و خراج راه نزد وی جمع شود.
۳- ملاح.
(~. مِ) (اِمر.) ورقه اجازه عبور از مرز، پاسپورت.
(~.) (اِ.) معبر، جای گذر.
(گُ ذَ) (اِمص.) بخشش، چشم – پوشی.
© تمام حقوق برای کاری راش محفوظ است. طراحی و اجرا توسط راشافراز.