(گُ) (اِ.) طبق پهن.
(گُ بُ) (ص.) زیرک، حیله گر.
(گُ بِ) [ په. ] (اِ.) حیوانی است پستان دار و گوشت خوار از تیره گربه سانان، دارای جثهای نسبتاً کوچک، سرِ گرد، سبیلهای حساس، گوشهای راست و متحرک و پنجهها و دندانهایی تیز. این حیوان به بی صفتی و …
(~.) (اِ.) بیدمشک.
(~. رَ دَ) (مص ل.) (عا.) در انجام کار خلل وارد کردن و آن را به تأخیر انداختن.
(~. نِ. کَ دَ) (مص ل.) حیله گری کردن.
(~. کَ دَ) (مص م.) بدون دقت و با سهل انگاری شُستن چیزی.
(~. چَ) (ص مر.) کبود چشم، ازرق.
(~. رِ) (ص مر.)
۱- حیله گر، مکار.
۲- نمک نشناس.
(~.) (ص مر.) فریبنده، ذغاباز، محیل.
(گُ بِ یُ)(ق مر.)۱ – رفتاری از روی شوخی وشنگی.
۲- تهدیدی که شوخی باشد نه جدی.
(گَ تِ. بَ) (حامص.)
۱- طراحی چیزی به کمک گرده (یا خاکه) زغال و غیره.
۲- یکی از شیوههای ترجمه.
۳- عمل تقلید یا نسخه برداری از یک تصویر یا طرح.
(گُ رِ تَ) (مص ل.) مخفف گریختن.
(گَ)
۱- (اِمص.) گردیدن، گشتن، گردش.
۲- (اِفا.) در ترکیب به معنی گردنده آید: ولگرد، دوره گرد.
۳- (اِ.) آسمان، فلک، گردون.
(~.) [ اوس. ]
۱- (اِ.) خاک.
۲- چیزی که به صورت آرد یا پودر درآمده باشد.
۳- از اشکال دارویی که در آن دارو به شکل پودر عرضه میشود.
۴- (عا.) مواد مخدر: هرویین.
۵- گور، قبر.
۶- بهره، نصیب.
۷- اثر، نشانه.
(گِ) (ص.) هر چیز مدور و دایره شکل.
(گُ) [ په. ] (ص.) دلیر، پهلوان.
(گِ. مَ دَ) (مص ل.) جمع شدن، فراهم آمدن.
(~. وَ دَ) (مص م.) جمع کردن، فراهم آوردن.
(~. وَ رَ دِ) (ص فا.) فراهم – کننده.
© تمام حقوق برای کاری راش محفوظ است. طراحی و اجرا توسط راشافراز.