(گَ وَ) (اِمر.)
۱- گلوبند.
۲- هر چیز که به طریق تحفه و هدیه به کسی فرستند، مرسله.
۳- گلوبند مانندی از گردو و انجیر که آن را به هدیه فرستند.
(گُ وَ یا وِ) (اِ.) سوراخ تنور نان پزی.
(گُ لُ کُ) [ فر. ] (اِ.) قندی که در تمام سلولهای گیاهان خصوصاً میوهها یافت میشود.
(گَ) (اِمر.)
۱- حنجره.
۲- گذرگاهی که بتوان از آن وارد جایی شد.
(گَ) (ص.) خفه کننده.
(گُ پَ) (اِمر.) گیاهی دو ساله از تیره چتریان. این گیاه ساقههای ضخیم و برگهای بزرگ دارد و از برگها و جوانهها و دانههای آن جهت ادویه استفاده میشود.
(~.) (اِ.)
۱- کسی که گل میچیند.
۲- آن چه از میان یک مجموعه انتخاب شدهاست.
(گُ) (ص شغ.) آن که گل در باغها و باغچهها میکارد.
(گِ) (ص شغ.) آن که در کارهای ساختمانی کار گِل کاری و درست کردن گِل بااوست.
(~. گَ) (اِمر.)
۱- گردش در گلزار.
۲- جای تفریح و گردش در گلزار.
(~.) (ص مر.) سرخ رنگ، به رنگ گل سرخ.
(~. نِ) (اِمر.)
۱- گلگون.
۲- سرخابی که زنان به گونههای خود مالند.
۳- شراب قرمز.
(گُ گَ چِ یا چَ) (اِ.) = کلگجه: رسوم و آدابی باشد که از اول تولد اطفال تا اوان عقیقه و گاهواره به طریق سنت رعایت کنند.
(گُ) (اِ.) دارای رنگ قرمز روشن.
(گِ) (ص.)
۱- آلوده یا آغشته به گِل، گل آلود.
۲- ساخته شده از گل.
(گِ) (اِ.) آب دهان، آب لزجی که از دهان انسان یا حیوان بیرون میریزد.
(گِ) [ فر. ] (اِ.) = گلیسرل: مایعی است بی رنگ، روغنی، بی بو، کمی شیرین و محلول در آب.
(گِ) (اِ.) نوعی فرش که از پشم میبافند. ؛ ~ خود را از آب درآوردن کنایه: از عهده کار خود برآمدن.
(~.) (اِمر.) موجودی متوهم به شکل آدمی با گوشهای بزرگ به حدی که یک گوش را بستر و دیگری را لحاف میکرده اند؛ گوش بستر.
(گَ) [ تر. ] (اِ.) عروس.
© تمام حقوق برای کاری راش محفوظ است. طراحی و اجرا توسط راشافراز.