(گُ مَ) (اِ.) نان خمیر ناکرده.
(گُ) (ص مر.) سرگشته، آواره، کسی که راه درست زندگی را انتخاب نکرده.
(گُ) (حامص.) ضلالت، گم کردگی راه.
(گُ رُ) (اِ.) [ مأخوذ از ترکی ]
۱- ادارهای که مأمور مراقبت از ورود و خروج کالاها (بر اساس قانون واردات و صادرات) و دریافت حقوق گمرکی از دارندگان آن هاست.
۲- هزینهها و حقوق گمرکی.
(گَ مَ) (اِ.) نوعی جواهر ارزان به رنگ کبود.
(~.) (ص مر.) بی نام و نشان، خامل.
(گِ مُ لُ) [ فر. ] (اِ.) علم مطالعه گوهرسنگها که به بررسی منبع و منشأ و توصیف و درجه بندی و شناسایی و ارزیابی آنها میپردازد، گوهرشناسی. (فره).
(گُ تَ) [ په. ] (مص م.)
۱- آمیختن.
۲- ادرار کردن.
(گُ یا گَ) [ په. ] (اِ.) ادرار، شاش.
(گُ دَ) (مص ل.) شاش کردن.
(گُ) [ په. ] (اِ.) بزه، کار بد.
(~. شُ تَ) (مص م.)۱ – پاک کردن گناه.
۲- کنایه از: بدگویی و غیبت از کسی.
(~.) (ص.) خطاکار، مجرم.
(گُ بَ) [ په. ] (اِ.) قُبِّه و برآمدگی که بر بالای معابد و مساجد میسازند.
(~.) (ص نسب.)
۱- به شکل گنبد.
۲- خیمه کوچک.
۳- جست و خیز کردن.
(~.) (اِ.) خر دم بریده.
(گُ) (اِ.) گنجایش، ظرفیُت.
(گَ) [ په. ] (اِ.)
۱- خزانه زر و سیم، جواهری که در جایی پنهان باشد.
۲- ثروت بسیار.
۳- انبار، مخزن. ؛ ~ باد آورده گنجی که بی زحمت و رنج به دست آید.
(گَ جِ اَ) (اِمر.) نام گنج چهارم از گنجهای خسرو پرویز که آن را از افراسیاب به دست آورد.
(گَ جِ وَ) (اِمر.)
۱- نامِ لحنی از سی لحن باربد.
۲- نام یکی از گنجهای خسرو پرویز.
© تمام حقوق برای کاری راش محفوظ است. طراحی و اجرا توسط راشافراز.