(گَ) (ص.) خمیده، کج، کوژ (مادرزاد و غیره).
(~.) (اِ.) لوله سفالی که برای عبور آب در زیر زمین کار میگذاشتند.
(گُ) [ په. ] (ص.) لال، بی زبان.
(~.) (ص.) نیکو، خوب، زیبا.
(گُ. شُ دَ) (مص ل.) لال شدن.
(گُ) (اِ.) ماری که تازه پوست افکنده باشد.
(گَ گَ) (اِ.) شوخی، مزاح، مسخرگی.
(گُ گُ) (ص.) کسی که زبانش هنگام حرف زدن میگیرد.
(گُ) (حامص.) لکنت و گرفتگی زبان.
(گَ) (اِ.)
۱- وقت، زمان، هنگام.
۲- بوته زرگران.
(گُ) [ په. ] (اِ.) مدفوع آدمی.
(~.)
۱- خزانه دار.
۲- نقاد، صراف، صیرفی.
۳- مأمور خراج، جهبذ.
۴- دانشمند بزرگ.
(گَ بَ یا بُ) (ص مر.) خداوند رتبه و مقام، صاحب مسند.
(گُ هَ) (اِ.) نک گوهر.
(~.) (ص نسب.) ذاتی، سرشتی.
(گَ هَ) (اِمر.) گاهنبار.
(گَ رِ) (اِمر.) نک گاهواره.
(~.) (ص.) دلیر، پهلوان.
(گَ یا گُ) (اِ.) زمین پست، مغاک، گودال.
(گُ) (اِ.)
۱- هرچیز گرد و گلوله مانند.
۲- گوی که آن را با چوگان بزنند.
© تمام حقوق برای کاری راش محفوظ است. طراحی و اجرا توسط راشافراز.