(کَ)
۱- (مص مر.) کردن، عمل آوردن.
۲- (اِمص.) کردار، عمل.
(کَ یا کِ) (اِ.) = کردو:
۱- شاخهای که در وقت پیراستن از درخت بریده میشود.
۲- قطعه زمینی که کنارههای آن را بلند کنند تا آب در آن نشیند و در میان آن سبزی کارند یا زراعت کنند.
(کُ یا کِ یا کَ دُ مُ) (ص مر.) پست و فرومایه، خرد و ناچیز.
(کِ) [ په. ] (اِ مص.) کار، عمل.
(کَ دَ) (اِ.)
۱- دره.
۲- بیابان، زمین سخت و هموار.
(کَ دَ) (مص م.)
۱- انجام دادن، به جا آوردن.
۲- ساختن، بنا کردن.
۳- آماده کردن.
(کَ دَ) (ص.)
۱- ابله، احمق.
۲- بد – هیکل، بداندام.
(کَ دِ) (ص مف.)
۱- انجام داده، پرداخته.
۲- ساخته شده.
(کَ دِ) (ص مر.) کارآزموده و باتجربه.
(کَ) (اِ.)
۱- شاخهای که از درخت بریده باشند.
۲- بخشی از مزرعه که کنارهای آن را بلند کنند تا آب در آن نشیند و در میان آن سبزی کارند یا زراعت کنند.
(کُ دُ) [ ع. کردوسه ] (اِ.) گله بزرگ اسبان.
(کِ) (ص.)
۱- بسیار کننده، فعال.
۲- دانسته و عمداً.
۳- یکی از نامهای خداوند متعال.
(کَ گَ) (ص.) کننده، فاعل.
(کِ رِ دِ) [ فر. ] (اِ.) اعتماد، اعتبار.
(کَ رَ) [ ع. ] (اِ.) آلبالو.
(کُ) (اِ.) = کرزه: زمینی که به جهت سبزی کاشتن یا زراعت دیگر هموار کنند و کنارههای آن را بلند سازند.
(کُ زِ) (اِ.) نک کرته.
(~.) (اِ.) موی پیچیده و پُرشکن. کُرسه و گروس هم گفته شده.
(کُ) (اِ.) چرک، چرک لباس یا بدن.
(کَ) (اِمر.) ظرفی مدور و صندوق مانند که از گل یا چوب سازند و نان و حلوا و میوه و مانند آن در آن نهند.
© تمام حقوق برای کاری راش محفوظ است. طراحی و اجرا توسط راشافراز.