(کَ رَ) [ ع. ] (اِمص.) جوانمردی، سخاوت.
(کَ) [ ع. ] (اِ.) تاک، رز. ج. کروم.
(کِ رِ)
۱- (اِ.) رنگ سفید مایل به زردی، نخودی رنگ.
۲- [ فر. ] (اِ.) مادهای خمیری شکل جهت مراقبت از پوست.
۳- نوعی خمیر نرم جهت تهیه انواع شیرینی و غذا.
(کِ) (اِ.) گروهی از بی مهره گان هستند که در لای و لجن و آب راکد و میوه پدید میآیند. اکثراً بدن نرم و برهنه و دراز دارند. مهم ترین انواع آنها عبارتند از: کرمهای پهن، کرمهای حلقوی، کرمهای لولهای. …
(کِ. خُ دِ) (حامص.) نوعی پوسیدگی و فساد دندان که با تغییر رنگ ظاهری آن همراه است.
(کِ رِ یِّ) [ فر. ] (اِ.) ریل (راه آهن) که در روی آن چرخ دندانه دار لوکوموتیو حرکت میکند. این نوع ریل در راههای بسیار سراشیب به کار میرود.
(کَ مَ) (ص مر.) شتابکار، تند، تیز.
(کِ) (ص مر.) (عا.) کرم دار، کرم خورده.
(کِ مَ) (اِمصغ.)
۱- نوعی سوپاپ لاستیک دوچرخه که در موقع باد زدن به طور خودکار باز و بسته میشود و از خروج باد لاستیک جلوگیری میکند.
۲- نوعی کرم کوچک سفید رنگ که در چینهای مخرج (خصوصاً انسان) تخم ریزی میکند.
(کِ مَ) (ص نسب.) (عا.) مردم آزار، موذی.
(کُ رَ) (اِ.) رنگ میان زرد و بور، رنگ بین سرخ و زرد.
(کَ) (اِمر.) کرنای، شیپور بزرگ، نای جنگی.
(کَ یا کُ نَ) (اِ.) چغندر.
(کَ یا کِ نَ) (اِ.) سیاه دانه، شونیز.
(کُ رَ) (اِ.) برنج.
(کَ رَ) (اِ.) کابوس، بختک.
(کُ رَ) (اِ.)
۱- میدان اسب دوانی.
۲- اسبی که رنگش قهوهای روشن باشد.
۳- حلقه زدن مردم.
(~.) (اِ.) دیگی که رنگرزان رنگها را در آن میجوشانند. کرنگ نیز گویند.
(کُ رُ) (اِ.) لیف جولاهگان و شوی مالان که عبارت است از جاروب مانندی که بدان آش و آهار بر تاره جامه مالند.
(کُ نِ) [ انگ. ]
۱- گوشه، کنار.
۲- (اِ.) حالتی در بازی فوتبال که بر اثر پرتاب توپ به وسیله تیم مدافع به پشت خط دروازه خودشان به وجود میآید و منجر به ضربه کرنر از سوی تیم حریف از …
© تمام حقوق برای کاری راش محفوظ است. طراحی و اجرا توسط راشافراز.