(کَ رَ) (اِ.) کرفس.
(کُ س) [ فر. ] (اِ.) سینه بند، شکم بند، تن پوشی طبی برای جلوگیری از افتادگی یا جا به جایی اندامها.
(کَ رَ) (اِ.) قپان، ترازوی بزرگ.
(کَ رَ) (اِ.) نک کرستوان.
(کَ س) (اِ.) کرفس.
(کُ رْ یّ) [ ع. ] (اِ.)
۱- سریر، تخت. ج. کراسی.
۲- فلک هشتم.
۳- درس تخصصی یک استاد دانشگاه.
۴- دندانهایی که پس از دندانهای نیش قرار دارند. ؛ حرف خود را به ~نشاندن سخن خود را تحمیل کردن.
(~.) (اِ.) چهار پایهای پهن، کوتاه و چهارگوش که در زمستان در زیر آن منقل میگذارند و بر رویش لحاف اندازند و در زیر آن خود را گرم کنند.
(کَ دَ) (مص م.)
۱- فریب دادن.
۲- فروتنی کردن.
(کَ رَ) (اِ.)
۱- فریب، خدعه.
۲- تملق، چاپلوسی.
(کَ) [ ع. ] (اِ.) علف حصیر.
(کِ) (اِ صت.) آوازی که در وقت خواب از بینی برآید، خرناسه، خروپف.
(کُ رُ) (اِ.) ریسمانی را گویند که از موی بافته باشند.
(کِ رِ تَ) (اِ.) خس و خاشاک.
(کِ رِ مِ) (اِ.) = کرشم. گرشم. گرشمه: غمزه، ناز، اشاره با چشم و ابرو.
(کَ شَ) (اِ.)
۱- فریب، خدعه.
۲- چاپلوسی، فروتنی، افتادگی.
(کِ دَ) (مص م.)
۱- فروتنی کردن.
۲- فریفتن.
۳- چاپلوسی کردن.
(کَ) (اِ.) قیر، نقره و مِس سوخته که با آن ظروف نقره را نقش و نگار میزنند.
(کِ رِ) (ص.) پلیدی، نجاست، چرک.
(کَ رَ) [ ع. ] (اِ.) معرب کرسب ؛ گیاه علفی دو ساله از تیره چتریان معطر، نرم و خوراکی. ریشه و برگ این گیاه در تداوی مورد استعمال دارد. برگ گیاه مذکور ضد اسکوربوت و شیره آن به عنوان …
(کَ فِ) [ په. ] (اِ.) کار نیک، ثواب.
© تمام حقوق برای کاری راش محفوظ است. طراحی و اجرا توسط راشافراز.