(کَ) (حامص.) کر بودن، ناشنوایی.
(کِ) (اِ.)
۱- آستان، آستانه.
۲- بخش زیرین در.
۳- خلوت خانه شاه یا امیر.
(کَ) (اِ.) کومه، خانهای که از نی و علف درست کنند. کُریز و کریجه نیز گویند.
(کُ دُ) [ فر. ] (اِ.)
۱- دالان.
۲- سرسرا، غلام گردشی.
(کُ. خُ دَ) (مص ل.) آماده شدن باز برای شکار.
(کُ رِ) (ص نسب.) پیر، فرتوت، خمیده قامت.
(کِ) [ فر. ] (اِ.) عنصر یا ترکیب شیمیایی جامد همگن با آرایش اتمی منظم که ممکن است شکل آن نیز از سطوح هندسی منظم تشکیل شده باشد، بلور. (فره).
(کِ مَ) [ انگ. ] (اِ.) جشنی که در شب بیست و پنجم دسامبر به یُمن میلاد مسیح برپا میکنند، نوئل.
(کُ شَ) (اِ.) مغاک، گودال.
(کَ یا کِ شَ) (اِ.) جوجه مرغ.
(کُ) (اِ.) = کریز. کریژ. کریزه. کریج. کریچ. کریچه: پر ریختن پرندگان ؛ تولک.
(کَ) [ ع. ] (ص.) جوانمرد، بخشنده. جِ. کرام.
(کَ مِ یا مَ) [ ع. کریمه ] (ص.) مؤنث کریم.
۱- زن صاحب کرم.
۲- زن نیک خوی.
۳- خوب، پسندیده.
(کَ هْ) [ ع. ] (ص.) ناپسند، زشت.
(کَ) (اِ.) قنطوریون، دارویی است تلخ، مفید برای زهر گزندگان.
(کَ وَ یا وِ) (اِ.) زمین بلند، تپه.
(کَ) (اِ.) = کریج. کریچه. کرچه. کریز. گریزه. کریغ: پر ریختن پرندگان خصوصاً چرغ و باز و شاهین و مانند آن ها؛ تولک.
(کِ) (اِ.)
۱- تنگی چیزی.
۲- (عا.) انسان یا جانوری که به کنجی خزیده و در خود فرو رفته باشد.
(کِ دَ) (مص م.) (عا.)
۱- سوزاندن موهای ریز کله و پاچه و گوشت طیور است در روی آتش، پس از پاک کردن آنها و کشیدن پرهای طیور.
۲- سوزاندن مو (مطلقاً).
(کُ) [ ع. ] (اِ.) عفونی شدن شدید در اثر ورود میکربی مخصوص از راه زخم.
© تمام حقوق برای کاری راش محفوظ است. طراحی و اجرا توسط راشافراز.