(کُ لَ) (اِ.) پنبه زده شده که آن را برای ریسیدن گلوله کرده باشند.
(کُ لُ بَ یا بِ) (اِ.)
۱- کلیچهای که آن را از حلوا و مغز بادام پر ساخته باشند.
۲- گلوله.
(کَ لَ) (اِ.) برخورد همراه با تلاش، مبارزه و کشمکش با کسی یا چیزی.
(کِ لِ) (اِ.) خرچنگ.
(~. رَ تَ) (مص ل.) (عا.) ور رفتن، سر و کله زدن.
(کُ یا کَ لَ) (اِ.)
۱- آلتی که بدان زمین را کَنَند، کلنگ.
۲- هر چیز ناتراشیده.
۳- چوبی که بر قلاده سگ بندند.
(کَ لَ دَ) (ص. اِ.)
۱- مرد درشت اندام و قلندر.
۲- چوب ناتراشیده که در پشت در اندازند تا در گشوده نشود.
(کَ لَ دَ یا دِ) (اِ.) چوبکی باشد که یک سر آن را به دول آسیا به طوری نصب کنند که از گردش سنگ آسیا آن چوبک حرکت کند و از دول کم کم دانه در آسیا رود؛ لکلکه.
(کَ لَ)
۱- (ص نسب.) منسوب به کلند.
۲- کلندگر.
۳- (اِمر.) زمین سخت و درشت.
(کَ لَ دَ) (مص م.) کندن، شکافتن زمین.
(کُ لُ نِ) [ فر. ] (ص. اِ.) سرهنگ.
(کُ لَ) (اِ.)
۱- آلت آهنی نوک تیز که از آن برای کندن جاهای سفت زمین استفاده میکنند.
۲- دُرنا.
(~.) (ص نسب.) هر آن چه که به درد خراب کردن بخورد، قدیمی (خاصه ساختمان).
(کُ لُ) [ فر. ] (اِ.) سرزمینی که گروهی از جای دیگر بدان جا کوچ کنند. مهاجرنشین، مستعمره.
(کُ لَ یا لِ) (ص.)
۱- کوتاه، ناقص.
۲- بی دم، بی دسته.
۳- (اِ.) شرم مرد، ذکر.
(کَ لَّ یا لُِ) (اِ.)
۱- سر، رأس (اعم از انسان یا حیوان).
۲- هر چیز گرد.
۳- هوش، عقل.
۴- جمجمه (جانوری).
۵- ویژگی آجری که از عرض چیده شده باشد ؛ ~ی کسی بوی قرمه سبزی دادن کنایه از: توقعات و …
(کِ لَّ) [ ع. کله ] (اِ.) روپوش، پشه بند، سایبان، ج. کِلَل.
(کَ لَ یا لِ) (اِ.)
۱- رخساره، روی، چهره.
۲- گوی که در وقت خندیدن بر دو طرف روی پیدا شود.
(کَ یا کِ لِ) (اِ.)
۱- بخیه کردن خیاط جامه را.
۲- هر مرتبهای که سوزن را بر جامه فرو برند و برآرند.
(کَ لِ) (اِ.)
۱- اجاق.
۲- دیگدان.
© تمام حقوق برای کاری راش محفوظ است. طراحی و اجرا توسط راشافراز.