(~.) (اِمر.) جایی که آب و هوای آن گرم است.
(گَ مَ) (اِ.)
۱- نوعی خربزه که پیش رس است و دارای پوست زرد و سفید مایل به زرد میباشد. شکلش شلغمی و یا متمایل به کروی است. معمولاً نرم تر از خربزه ولی بی مزه تر از آن است.
۲- باقلای …
(~. نُ یا نَ دَ)(مص ل.)مهربانی کردن.
(گُ رِ) (اِ.)
۱- چین، شکن.
۲- کنج، گوشه، بیغوله.
(گُ رِ) (اِمر.) برنجزار، شالیزار.
(گُ رَ) (اِ.) = کرنگ:
۱- لشکرگاه.
۲- میدان جنگ.
(گَ رَ) [ معر. ] (اِ.) ظرف آب، سبو.
(گِ رِ) (اِ.) واحد طول قدیم مساوی ۱۱۶ ذرع.
(گِ رَ یا رِ) [ په. ] (اِ.)
۱- پیچیدگی و درهم شدگی نخ و ریسمان یا چیز دیگر.
۲- برآمدگیهایی از ساقه که برگها روی آن قرار دارند.
۳- مشکل، گرفتاری. ؛ ~بر ابرو زدن کنایه از: رو ترش …
(~. خُ دَ) (مص ل.)
۱- گره به وجود آمدن.
۲- کنایه از: بروز مشکل و مانع در کار.
(~. گُ) (ص فا.) دارای توانایی یا امکان حل مشکل.
(~.) (ص.) مجعد، پُرپیچ و تاب.
(گِ) (اِ.) کوزه سفالین که آن را لعاب کاشی دهند.
(گِ رُ) (اِ.) رهن، شرط.
(~. بُ دَ) (مص ل.) پیروز شدن در شرط بندی.
(~. بَ تَ) (مص ل.) شرط بستن.
(گُ) (اِ.) موی پیچه. موی باف زنان.
(~.) (اِ.) چرک جامه و بدن، ریم.
(گِ رَ وِ) (اِمص.) ایمان آوردن.
(گِ رَ وَ دِ) (ص فا.) مؤمن، متدین، معتقد.
© تمام حقوق برای کاری راش محفوظ است. طراحی و اجرا توسط راشافراز.