(گُ تَ دَ) (مص م.) پراکنده کردن، گستردن.
(گُ تَ) (اِمص.) کوفتن.
(گَ تَ یا تِ) (اِ.)
۱- هرچیز زشت و پلید.
۲- فضله چارپایان.
(گَ) (حامص.) زشتی، نازیبایی، پلیدی.
(گُ سَ تَ) [ په. ] (مص ل.) بریدن، جدا کردن.
(گُ سَ تِ) (ص مف.) جدا کرده، از هم جدا شده، باز شده.
(گُ سَ تِ)
۱- (حامص.) بریدگی، انقطاع.
۲- پراکندگی.
(گُ سَ) (اِ.) شکست در بخشی از پوسته جامد زمین که باعث جابه جایی چینهها میشود.
(گُ س) (پس.) با بعضی واژهها، معنای گسلنده میدهد. مانند: پیمان گسل.
(گُ سَ. کَ دَ) (مص م.) فرستادن، روانه کردن.
(گُ سَ دَ) (مص م.) گسیختن، پاره کردن.
(گُ سَ دَ) (مص م.) نک گسلاندن.
(گُ سَ دَ) (مص م.) = گسیلیدن: گسیختن، گسستن.
(گُ. بَ دِ) (ص مر. اِمر.) پیک، قاصد، چاپار؛ ج. گسی بندگان.
(گُ. تَ) (مص م.)فرستادن، روانه شدن.
(گُ تَ) (مص ل.) = گسیلیدن: پاره شدن، جدا کردن.
(گُ تِ یا تَ) (ص مف.) بریده، از هم جدا شده.
(گُ تِ یا تَ) (حامص.) جداشدگی، پاره شدگی.
(گُ) (اِ.) روانه ساختن.
(~. کَ دَ) (مص م.) فرستادن، روانه کردن.
© تمام حقوق برای کاری راش محفوظ است. طراحی و اجرا توسط راشافراز.