(گِ مُ رِ) (اِمر.)
۱- گلوله و مهرهای که از گِل سازند.
۲- کره زمین.
(گُ لِ مُ) (اِمر.) عنوانی است که به درویشان دهند.
(گُ. مُ ژِ) (اِمر.) دانه یا جوشی که در پلک چشم به وجود آید.
(گُ) (اِمر.) نوعی میخ که سرش پهن است.
(گُ. نُ دَ) (مص ل.) جلوه کردن، ظاهر شدن.
(~.) (اِمر.) نام نوایی است در موسیقی.
(گَ لُ گَ دَ) (اِمر.) (عا.) گردن و شانه.
(~. گُ) (ص مر.) (عا.)گشاد، پهن.
(گِ لِ) (اِمر.) گل سرشوی.
(چِ رِ یا رَ) (ص مر.) آن که چهره اش در لطافت و طراوت به گل ماند.
(~. کَ دَ) (مص م.) انتخاب کردن، بهترینها را برگزیدن.
(~.) (اِ.)
۱- عمل یا فرایند کاشتن و پرورش گل.
۲- جایی که در آن گل کاشتهاند.
(~. کَ دَ) (مص ل.) بسیار نیکو از انجام کاری برآمدن، خوب جلوه کردن.
(~.) (حامص.) سیر و گشت در اول بهار در گلزار.
(~. گُ تَ) (مص ل.) حرف نیکو و به جا گفتن.
(گِ) (اِ.) پوشش آهنی که بالای چرخ اتومبیل و دوچرخه و موتورسیکلت قرار میدهند برای جلوگیری از پاشیده شدن گِل.
(~.) (اِمر.) آلتی شبیه قیچی که با آن زبانه شمع را میگیرند.
(گُ) (اِمر.) عرقی که از یک قسم گل مشهور به گل محمدی یا گل سرخ گرفته میشود و معطر است.
(~.)
۱- (ص فا.) آن که گلاب پاشد.
۲- (اِ.) ظرفی بلورین و غیره دارای لوله که در آن گلاب ریزند و از لوله آن گلاب پاشند.
(گُ بَ) (اِ.) گلهای برجسته که با رشتههای طلا یا نقره روی پارچه میدوزند.
© تمام حقوق برای کاری راش محفوظ است. طراحی و اجرا توسط راشافراز.