(گُ تَ) [ په. ] (مص م.)
۱- صحبت کردن، حرف زدن.
۲- به نظم درآوردن، سرودن.
۳- معتقد بودن.
۴- آواز خواندن.
۵- پنداشتن، تصور کردن.
۶- نامیدن.
(گُ تُ) (حامص.) = گفت و گوی: مباحثه، مجادله، مکالمه.
(گُ) [ په. ] (اِ.)
۱- عضو تولید مثلی و تکثیر گیاهان که از برگهای تغییر شکل یافته به وجود آمدهاست. گل ممکن است سلولهای هر دو جنس نر و ماده را شامل باشد و یا فقط ممکن است سلولهای یک …
باقالی (گُ) (ص.) دارای خالها یا لکههای رنگی در یک زمینه مشخص.
(~.) [ انگ. ] (اِ.)
۱- دروازه، در بازیهایی مانند فوتبال، جایی که باید توپ داخل آن شود تا امتیاز به دست بیاید.
۲- امتیازی که پس از عبور توپ از دروازه یا سبد یک تیم به تیم مقابل تعلق گیرد.
(گِ) [ په. ] (اِ.) خاک آمیخته با آب. ؛ در جایی را ~گرفتن کنایه از: جایی را یک باره تعطیل کردن.
(گَ) (اِ.) (عا.) گردن، گلو.
(گُ) (اِمر.)
۱- آرایش و چگونگی قرار گرفتن گلها بر روی ساقه گیاهان.
۲- نامی از نامهای زنان.
(~.) (حامص.) هنر ترکیب و تنظیم گل و متفرعات آن از قبیل برگ و شاخه در گلدان به کمک عناصر و عواملی از قبیل سنگ ریزه و کنده درخت و امثال آن به نحو متناسب.
(گُ. اَ) = گل افشاننده:
۱- (ص فا.) افشاننده گل، گل ریز.
۲- (حامص.) گل افشاندن خاصه در ایام جشن (مانند نوروز).
۳- (اِمر.) نوعی آتشبازی.
۴- مخملک، سرخک و آبله مرغان.
(~. اَ تَ) (مص ل.)(عا.)
۱- سرخ شدن، برافروخته شدن.
۲- گرم شدن (گفتگو).
۳- نقش انداختن.
(گِ. اَ. کَ دَ) (مص م.) مالیدن گل بر بام و غیره.
(گُ) (ص فا.)
۱- گل افشان، گلریز.
۲- معطر، خوشبو.
(~. خا دَ) (مص ل.) در اصطلاح قماربازان همه نقد خود را یکباره بر داو نهادن، در این موقع کلمه «گل» را بر زبان رانند.
(~. چَ یا چِ) (اِ.) نک غلغلج، غلغلک.
(~.)(ص مر.) مراسم گلریزی به سر عروس و د اماد یا به سر پهلوان در زورخانه.
(گُ لِ سَ. سَ بَ)(ص مر.)کنایه از: آدم محبوب و برگزیده.
(~) (اِمر.) گل سرخ.
(~. فُ) (اِ.)
۱- عمل فروختن گل.
۲- فروشگاهی که در آن گل میفروشند.
(~. قَ) [ فا – معر. ] (اِمر.) نوعی مربا که از برگهای گل سرخ و شکر (یا قند) در آفتاب پرورش دهند و آن به منظور تقویت و لینت مزاج تجویز میشده، گلشکر، گلنگبین.
© تمام حقوق برای کاری راش محفوظ است. طراحی و اجرا توسط راشافراز.