(لِ) (اِ.) بچه گاو، گاوی که هنوز بالغ نشدهاست.
(فَ) از جانوران اهلی و علف خوار که گوشت و پوست و شیرش مورد استفاده انسان است.
(پَ) [ په. ] (اِمر.) نک گوسفند.
(اِ.)
۱- عضو شنوایی.
۲- گوشه، زاویه. ؛ ~از چیزی گرفتن آن چیز را ترک کردن، به آن چیز بی توجهی کردن. ؛ ~ کسی بدهکار نبودن کنایه از: به حرف دیگران توجهی نکردن.
(گُ) (اِ.) در آیین زردشتی، ایزد نگهبان چارپایان ؛ و نام روز چهاردهم از هر ماه خورشیدی.
(بِ دَ) (ص مر.) منتظر، انتظارکش.
(بُ دَ) (مص م.) (عا.) با حیله و نیرنگ از کسی پول گرفتن.
(بِ. زَ)(ص مر.) منتظر، مترصد، آماده عمل.
(خَ) (ص.) صدای آزاردهنده.
(تَ) (مص ل.) متوجه بودن، مراقب بودن.
(اِمر.) صدف، غلاف صدف.
(نِ دَ) (مص م.) سخن شنیدن، متوجه شدن.
(کُ) (اِمر.) میلهای کوچک و باریک که بر سر آن پنبه پیچیدهاند و برای پاک کردن گوش به کار میرود.
(دَ) (مص م.) تنبیه کردن.
(کَ دَ) (مص ل.)
۱- شنیدن.
۲- توجه کردن، پذیرفتن.
(کِ دَ) (مص ل.) کنایه از: توجه نکردن، اهمیت ندادن.
(گِ رِ تَ)(مص م.)(عا.)
۱- گوش دادن، توجه کردن.
۲- پند کسی را پذیرفتن.
(اِ.) رؤیا، خواب.
(اِ.) افشره انگور، شیره انگور.
(نِ) (اِ.) گوشه، کمینگاه.
© تمام حقوق برای کاری راش محفوظ است. طراحی و اجرا توسط راشافراز.