(اِ.) بخشهای نرم بدن جانوران به ویژه مهره داران که معمولاً زیر پوست قرا ر دارد این بخش از بدن جانوران حلال گوشت کاربُرد غذایی دارد.
(گُ وِ) = گوش. گویش:
۱- (اِمص.) گفتن، گفتار.
۲- (اِ.) یکی از آوازهای شش گانهاست که قدما آن را تشخیص دادهاند، گواشت.
(تَ) (ص مر.) (عا.) بداخلاق، بدمعاشرت.
(اِ.) ابزاری که به وسیله آن گوشت پخته ر ا در ظرفی میکوبند.
(ص مر.) چاق، فربه.
(خا) (ص.)
۱- دارای عادت یا گرایش به خوردن مواد گوشتی.۲ – دارای ویژگی تغذیه از جانوران.
(خا) (اِ.) گروهی از پستانداران که فقط از گوشت تغذیه میکنند و اغلب دارای دندانها و چنگالهای قوی میباشند.
(اِ.) گوشواره.
(ص فا.) = گوش دارنده:
۱- دارای گوش، دارنده گوش، دارای آلت شنوایی.
۲- شنونده، سامع.
۳- آن که استراق سمع کند.
۴- متوجه، مراقب.
۵- محافظت کننده، نگهبان، حامی، حمایت کننده.
(زَ) (اِمص.) یادآوری، تذکر دادن، خاطرنشان ساختن.
(حامص.) تنبیه.
(ش) (اِ.)
۱- کنج، زاویه.
۲- هر یک از تقسیمات دستگاه موسیقی ایرانی.
۳- کنایه، حرف کنایه آمیز.
۴- کناره، لبه.
۵- جای خلوت، جای دور از مردم.
(~.) (ص مر.)
۱- سخن همراه با طعنه و کنایه.
۲- زاویه دار.
(~. زَ دَ) (مص ل.) (عا.) طعنه و کنایه زدن.
(~. پَ لِ) (اِمر.) (عا.) جای دور افتاده.
(~. چَ) (اِمر.) کنایه از: توجه و التفات مختصر و کوتاه.
(~. گِ رِ تَ) (مص م.) گوشه – نشینی کردن.
(~.) (اِفا.) خلوت نشین، زاهد.
(رِ) (اِمر.) = گوشوار:
۱- زینتی که زنان در گوش آویزند.
۲- آن است که بر دو جانب در ورودیهای ساختمان دو ستون بنا کرده و نیم آجر عقب تر سازند.
(مص مر.) = گوش بان: محافظ، مراقب، راعی.
© تمام حقوق برای کاری راش محفوظ است. طراحی و اجرا توسط راشافراز.