(ز دَ) (مص م.) نک. یازیدن.
(دَ) [ په. ] (اِ.) عدد اصلی بین ده و دوازده، ۱۱.
(زِ) (حامص.)
۱- قصد، آهنگ.
۲- نمو، بالیدگی.
(زَ د) (ص فا.) قصدکننده، آهنگ – کننده.
(ز) (اِمص.)
۱- خمیازه.
۲- کشش، لرزه.
(دَ) (مص ل.)
۱- قصد کردن، دست انداختن به چیزی.
۲- بالیدن، نمو کردن.
۳- خمیازه کشیدن.
(اِ.) درختچهای زینتی از تیره زیتونیان با گلهای معطر و سفید.
[ تر – مغ. ] (اِ.)
۱- فرمان و حکم پادشاهی.
۲- قانون و مجازات مغولی.
(مِ) (اِ.) مالیاتی غیر از مالیات معروف به قلان و قبچور که از عشایر و کشاورزان وصول میشد.
(س) (اِ.) یاسچ. یاسیج تیر پیکان دار.
(س ِ) [ ع. ]
۱- (اِ.) طرف چپ.
۲- (ص.) قمارباز.
(س یا سَ) (اِ.) نک یاسمین.
(سَ) (اِ.)= یاسمن: گلی است خوشبو به رنگ زرد، سفید یا کبود.
(س) [ تر – مغ. ] (اِ.) نک یاسا.
[ ع. ] (اِ.) یس ؛ نام یکی از سورههای قرآن.
(عَ) [ ع. ] (ندا.) این ترکیب در عرف فارسی زبانان در موارد مختلف به کار رود:
۱- هنگامی که دو آشنا به یکدیگر رسند و از دیدار هم خوش حال شوند. ؛~ گفتن باب دوستی با کسی گشودن.
۲- …
(غِ) [ ع. ] (اِفا.) سرکش، نافرمان.
(گَ) [ ع – فا. ] (حامص.)
۱- دشمنی، عداوت.
۲- سرکشی.
(تَ) (مص م.)
۱- پیدا کردن، حاصل کردن.
۲- به دست آوردن.
۳- شناختن.
۴- دیدن، حس کردن.
(تِ) (اِمف.)
۱- پیدا کرده.
۲- شناخته.
۳- به دست آورده.
© تمام حقوق برای کاری راش محفوظ است. طراحی و اجرا توسط راشافراز.