(~ چ) (اِ.) بادمجان یا کدوی آب پز شده که آن را با ماست یا کشک خورند.
(یُ تَ مَ) [ ع. ] (ق.) شاید، احتمال دارد.
(یَ) [ ع. ]
۱- (ص.) سیاه.
۲- (اِ.) دود.
۳- (اِخ.) نام اسب امام حسین و اسب هشام ابن عبدالملک.
(یَ) [ اوس. ] (اِ.) آبی که از سرما جامد شده باشد. ؛ ~ کسی نگرفتن کنایه از: الف – موفق نشدن. ب – مورد توجه قرار نگرفتن. ؛ ~کسی گرفتن کنایه از: کار او رونق …
(~. بَ) (اِمر.)
۱- شدت سرمای زمستان و یخ بستن آب.
۲- قسمتی از دوران چهارم زمین شناسی.
(~.) (اِمر.)
۱- ظرفی که یخ در آن نهند.
۲- ظرفی صندوق مانند که در سفر خوراکیها را در آن نهند.
۳- هرچیز از مال و اسباب که ذخیره گذارند تا وقت حاجت به کار آید.
(~. دَ. بِ هِ) (اِمر.)
۱- نوعی نوشیدنی که از شیر و شکر و نشاسته درست کنند.
۲- شربت آبلیمو.
(~. ش کَ) (ص مر.)
۱- شکننده یخ. چکشی که بدان قالب یخ را شکنند.
۳- کشتی ای که بدان قطعات بزرگ یخ اقیانوسهای منجمد را شکنند تا رفت و آمد کشتیها در آن ممکن شود.
(~. کَ دَ) (مص ل.)
۱- بسیار سرد شدن.
۲- (عا.) کنایه از: بسیار متعجب شدن.
۳- وا رفتن، دمغ شدن.
(یُ) [ تر. ] (ق.) بالا.
(یُ. دَ) (ص.) (عا.) بی خیال، بی قید.
(یَ) (اِ.)
۱- آبگوشت ساده.
۲- پخته.
(یَ خِ) (اِ.)
۱- گریبان، یقه.
۲- قسمتی از لباس که در دور گردن قرار میگیرد.
(~.) (اِمر.)
۱- محل نگاهداری یخ.
۲- وسیلهای که با نیروی برق کار میکند و هرچه را در آن بگذارند سرد نگاه میدارد.
(~ چ) (اِ.) تگرگ.
(یَ) [ ع. ] (اِ.) دست. ج. ایدی. ایادی.
(یُ) [ فر. ] (اِ.) جسمی است جامد، بلوری و خاکستری مایل به سیاه در آب حل نمیشود ولی در الکل محلول است و در داروسازی مورد استفاده قرار میگیرد.
(یَ دِ لا) [ ع. ] (ص مر.) مهارت، زبردستی، توانایی.
(یَ دِ) (اِ.) ایجاد برف و باران با سحر و جادو.
(~.) (ص مر.) جادوگری که ایجاد برف و باران با سحر و جادو را میداند.
© تمام حقوق برای کاری راش محفوظ است. طراحی و اجرا توسط راشافراز.