[ انگ. ] (اِ.) فنجان، لیوان مخصوصاً لیوان پایه دار بلوری.
(اِ.) درختی است از تیره گل سرخیان که دارای گونههای مختلف است. میوه اش سفت و خوشمزه و شیرین است.
(اِ.) = گیلوئی: قسمت فاصله بین طاق عمارت و دیوار که بر آن نقاشی و گچ بری کنند و آن به منزله گلوی طاق و سقف است.
(لَ) (اِ.) منسوب به گیلان.
(لَ) (ص نسب.)
۱- منسوب به گیلک، زبان مردم گیلان از زبانهای ایرانی از خانواده هندواروپایی.
۲- (اِ.) گوشهای در آواز دشتی از ملحقات شور (موسیقی).
(اِ.) پشته، تل.
(گِ) [ انگ. ] (اِ.) دور بازی مثلاً در بازی تنیس یا والیبال.
[ فر. ] (اِ.) آلتی برای قطع کردن سَر مجرمان که در سال ۱۷۹۲ م. در فرانسه به کار افتاد.
(مِ) [ فر. ] (اِ.) علامتی که به این شکل «» در دو طرف کلمه میگذارند.
(وِ) (اِ.) نوعی کفش که رویه آن از نخ یا ابریشم بافته میشود. ؛ ~ها را ورکشیدن کنایه از: تصمیم به رفتن گرفتن و آماده حرکت شدن.
(اِ.) نوعی پارچه توری زبر و پر از نقشهای گل و بوته برجسته.
(حر.) سی و دومین حرف از الفبای فارسی برابر با ۱۰ در حساب ابجد.
(پس.) این حرف به آخر اسم ملحق شود برای افاده نسبت بین دو چیز و آن برای معانی متعدد بود.
۱- مطلق نسبت، و آن بر چند قسم است:الف – نسبت به مکان: شیرازی، اصفهانی، رامسری. ب – نسبت به …
(پس.) به آخر کلمه درآید و نشانه نکره بودن باشد: پادشاهی، مردی، گلی.
(مجهول) در قدیم تلفظ ح را به صورت «ی» مینوشتند و آن را یای مجهول مینامیدند (مق. یای معروف) مانند: دلیر. این تلفظ در قرنهای اخیر از میان رفته و بدل به یای معروف شده و امروزه فرقی بین …
(معروف) تلفظ «i» را به صورت «ی» مینوشتند و مینویسیم و آن را در قدیم یای معروف مینامیدند (مق.) یای مجهول مانند:پذیر.
(یَ) [ ع. ] (اِ.)
۱- نام یکی از دو قبیله وحشی ساکن در پشت کوههای قفقاز.
۲- کنایه از: انسانهای وحشی.
(یَ) [ ع. ] (اِ.) ناامیدی، ناامید شدن.
[ ع. ] (حر.) حرف ندا به معنای «ای»، «ایا».
(حر رب.) به معنای ذیل آید: الف – ح رف ربط و عطف که معنای تردید یا اختیار را میرساند. ب – حرف شرط با فعل منفی آید و برای مفهوم مثبت آن فعل معنی ادات شرط دهد.
© تمام حقوق برای کاری راش محفوظ است. طراحی و اجرا توسط راشافراز.