(کَ) (اِ.) نوعی کبوتر که آوازش مانند تلفظ «یا کریم» است.
(~.) [ ع. یائسه ] (ص.)
۱- یائس.
۲- زنی که دیگر عادت ماهانه نشود.
(ئِ س) [ ع – فا. ] (حامص.) پایان دوران تولیدمثل و قطع عادت ماهانه در زنان.
(اَ لْ لا) [ ع. ] (ندا.)
۱- لفظی است که مردان هنگام ورود به خانه گویند، تا اگر زن نامحرم در خانه هست روی خود را بپوشاند.
۲- لفظی است که هنگام ورود شخص محترمی به مجلسی گویند و آن علامت …
(ص.) نابود، ضایع، بیهوده.
(اِفا.) در ترکیب، به صورت مزید مؤخر به معنی یابنده آید: دیریاب، فلزیاب.
(ب) (اِ.) زمین یا دهی که پادشاه برای امرار معاش به کسی میداد.
(ب) [ ع. ] (اِفا.) خشک، سخت. ؛رطب و ~ به هم بافتن کنایه از: سخنان در هم و برهم و بی معنی گفتن.
(بَ د) (اِفا.)
۱- دریابنده، درک کننده.
۲- پیدا کننده.
(اِ.)
۱- اسب باری، اسب بارکش.
۲- (عا.) نادان، نفهم. ؛ ~ برداشتن کسی کنایه از: مالی یا امتیازی به دست آوردن و خود را بزرگ پنداشتن.
(دَ) (مص م.) یافتن، پیدا کردن.
[ تر. ] (اِ.)= یاتاقان. یاطاقان: وسیلهای فلزی یا لاستیکی یا چرمی، که از ساییده شدن بازوی چرخ خودرو جلوگیری میکند.
(تَ)
۱- (مص م.) آختن، بیرون کشیدن.
۲- (مص ل.) قصد کردن.
۳- گراییدن، متمایل شدن.
(تِ)
۱- (ص مف.) آخته، بیرون کشیده.
۲- (اِ.) سلول، سلول بدن موجودات زنده که دارای دو قسمت مهم سیتوپلاسم و هسته میباشد. یاختهها در حقیقت کوچکترین قسمت ساختمانی موجود زنده هستند که دارای تمام خواص و تظاهرات حیاتی میباشند.
(اِ.)
۱- حافظه، ذهن.
۲- آموزش، تعلیم.
۳- بیداری.
۴- اندیشه، فکر.
۵- خاطر. ؛ ~ کسی دادن کسی را آموزس دادن.
(پس.) دارای معنی قبول فعل: بنیاد، فریاد، زامیاد.
(مَ دَ) (مص ل.) به خاطر آمدن.
(وَ دَ) (مص م.) به خاطر آوردن، متذکر کردن.
(دَ) (مص م.) آموختن، آموزاندن.
(کَ دَ) (مص م.)
۱- یادآوری کردن، به خاطر آوردن.
۲- (عا.) به دیدار کسی رفتن.
© تمام حقوق برای کاری راش محفوظ است. طراحی و اجرا توسط راشافراز.